سيد محمد ميرسجادي
مديرعامل شرکت کارخانجات چرخ خياطي ايران
آن روزها تازه انقلاب به پيروزي رسيده بود. براي بسياري هنوز پيشبيني آينده کشور ساده نبود. براي همين برخي از سرمايهگذاران سعي ميکردند داراييهاي خود را از کشور خارج کنند. کسي به فکر سرمايهگذاري در آن اوضاع و احوال نبود و اگر افرادي چنين اقدامي ميکردند، مورد سرزنش دوستان خود قرار ميگرفتند. چون تصوير روشني از آينده اقتصاد ايران وجود نداشت. همان روزها بود که پدربزرگم، سيد صادق سبزواري با برخي از دوستان خود تصميم گرفت صنعت چرخ خياطي را در ايران بنيانگذاري کند، در حاليکه بسياري از سرمايهداران و کارآفرينان ايراني با توجه به جو ايجاد شده در ابتداي انقلاب، در حال خروج از کشور بودند و هرگز به اين نميانديشيدند که در فضاي جديد ايجاد شده، سرمايه خود را براي توسعه فعاليتهايشان بهکار گيرند. سيدصادق، در سال 1358، سنگ بناي شرکت کارخانجات چرخ خياطي ايران را گذاشت و کاچيران با سرمايهگذاري او و دوستانش متولد شد. در شرايط آن روزها کشور نياز داشت وارد دنياي مدرن دوخت و دوز شود و خانوادهها با استفاده از چرخ خياطي، امور جاري زندگي خود را بگذرانند و حتي با استفاده از آن شغلي براي خود دست و پا کنند. پدربزرگم خوب ميدانست که سرمايهگذاري در اين صنعت جواب خواهد داد و با همين تفکر توانست ايران را به باشگاه توليدکنندگان چرخ خياطي دنيا پيوند دهد. امروز نزديک به چهل سال از آن روزها ميگذرد و با توجه به تحولاتي که در صنعت دوخت و دوز کشور به وجود آمده است، کاچيران توانست همپاي بزرگان دنيا به توليد محصولات خود بپردازد و به بازارهايي ورود پيدا کند که در آن رقابت ميان کارخانههاي توليدکننده در اوج قرار دارد و مصرفکنندگان کيفيتي را طلب ميکنند که کمتر توليدکنندهاي در دنيا ميتواند به آن پاسخ گويد. من، سيد محمد ميرسجادي، نوه حاج صادق هستم و امروز به جاي پدربزرگ نشستهام و اين کارخانه را هدايت ميکنم. هنوز هم باور دارم که پدربزرگم به خاطر عرقي که به کشور و توسعه آن داشت، توانست مجموعهاي را بنيانگذاري کند که اگر او اين کار را نميکرد، شايد هيچ سرمايهگذار ديگري به سراغ آن نميرفت. به عنوان نسل سوم مديريت اين کارخانه همواره سعي داشتهام راز و رمز شکلگيري کاچيران را بنويسم و براي مردم و فعالان اقتصادي و همچنين کاوشگران اقتصاد ايران شرح دهم تا بدانند چگونه اين سرمايهگذاري به ثمر نشست و توانست در اوضاع اقتصادي متلاطم بعد از انقلاب خود را سرپا نگه دارد و به توليد انواع چرخ خياطي در ايران بپردازد.
کاچيران دهه 90
لازم است قبل از شروع مباحث ديگر، وضعيت امروز اين برند قديمي را شرح دهم. ما در کل مجموعه شرکت 500 کارگر داريم که در ردههاي مختلف قرار گرفتهاند و کار ميکنند. به استناد آمار ميتوانم ثابت کنم از محل فعاليت کاچيران حداقل 10 هزار نفر مشغول کار هستند، چراکه براي توليد چرخ خياطي به قطعات زيادي نياز داريم و طيف وسيعي از قطعهسازان ما را در اين راه همراهي ميکنند تا بتوانيم محصول مورد نظر را به توليد برسانيم و روانه بازار کنيم. ما معتقديم محصولي که توليد ميکنيم، جزو باکيفيتترين محصولاتي است که در دنيا توليد ميشود. همينکه محصول ايراني، امروز در آلمان و اسپانيا و هلند عرضه ميشود و مورد استفاده قرار ميگيرد، جاي خوشحالي دارد. در آسيا دو برند ژاپني نيز هستند که جزو رقيبان محسوب ميشوند، اما اين دو در ژاپن توليد نميشوند بلکه خطوط توليد خود را به تايلند و ويتنام انتقال دادهاند.
در فضايي که اقتصاد ايران به نفت وابسته بود و محدوديتهاي بينالمللي سببساز رکود در بازارهاي مختلف کشور شد، ما به توليد خود ادامه داديم. هر چند برخي از مردم به اشتباه فکر ميکنند توليد اين محصول در دنياي امروز ارزش چنداني ندارد، اما ما در اين کارخانه محصولي را به توليد ميرسانيم که با نام ايران وارد بازارهاي اروپايي شده است و از برندهاي معروف دنياست.
چرخ خياطي هنوز زنده است
برخي ممکن است گمان کنند در عصر کنوني کمتر خانوادهاي سراغ چرخ خياطي ميرود و حال که بازار در شرايط رکود قرار گرفته، مراجعه مردم براي خريد اين کالا بسيار کم شده است. به افرادي که چنين برداشتي از صنعت چرخ خياطي دارند، بايد بگويم که بسياري در کنار ساير لوازم خانگي خود، هنوز هم به دنبال خريد مدلهاي جديد چرخ خياطي هستند. براي اثبات اين موضوع ميتوان جهيزيه نوعروسان دهه 90 را بررسي کرد و ديد که بيشتر نوعروسان بنا بر سنتي قديمي، چرخ خياطي را در سبد خريد خود قرار ميدهند. بنابراين نميشود گفت مصرف اين کالا منسوخ شده است و افرادي که در اين صنعت قرار دارند، بايد به فکر توليد کالايي ديگر باشند. اتفاقا ما معتقديم که چرخ خياطي نياز هر خانواده ايراني است و بهتر است در خانه آنان جايي داشته باشد تا نهتنها نياز روزمرهشان را تامين کند، بلکه براي برخي زنان خانهدار منجر به ايجاد اشتغال نيز شود. از اين رو ميتوان گفت که مصرف اين کالا در حال حاضر جنبهاي منطقي به خود گرفته و يکي از کالاهاي اصلي در سبد محصولات مورد نياز خانواده است.
ممکن است اين پرسش به وجود آيد که در وضعيت رکود اقتصادي کنوني، صنعت چرخ خياطي ايران چگونه به فعاليت خود ادامه ميدهد؟ از نظر من رکود موجود فقط در صنعت چرخ خياطي اثر نگذاشته است و سايه آن بر سر تمامي بازارهاي کشور قرار دارد. اين رکود البته تا اندازهاي به کم شدن قدرت خريد مردم و پايين آمدن تقاضا مربوط است، اما خيلي بيشتر وابسته به اعمال برخي سياستها از سوي دولت است که توليد را زمينگير کرده است. منظور از دولت، ساختار و نوع تفکر دولتي است که در بدنه عريض و طويل آن قرار دارد، اما خوشبختانه دولت يازدهم نيز تلاش کرده است تفکر جديدي را به بدنه خود تزريق کند و مديران خود را متوجه اهميت توليد کند. اما متاسفانه طرز تفکر دولتي هنوز وجود دارد و توليد را مورد آزار قرار ميدهد و باعث ميشود توليدکنندگان بخشي از وقت خود را براي اصلاح چنين طرز تفکري اختصاص دهند، آن هم در شرايطي که خود با مسائل گوناگوني مواجه هستند.
اصلاح اين نوع تفکر زمان زيادي لازم دارد. واقعيت اين است که عليرغم تمامي شعارهايي که عليه فساد، قاچاق و حمايت از توليد داخل و صادرات داده ميشود، در عمل تغييرات عمدهاي در سياستگذاريها ديده نميشود. شاکله دولت عمدتا ضدتوليد طراحي شده و تفکر مديران دولتي نسبت به حمايت از توليد بسيار متفاوتتر از آن چيزي است که ما به دنبال آن هستيم. اين موضوع هيچ ربطي به دولت يازدهم ندارد و به خاطر اقتصاد متکي به نفت و غفلت از توليد به وجود آمده است. ما توليدکنندگان امروز به جايي رسيدهايم که از دولت ميخواهيم کاري به کارمان نداشته باشد و اجازه دهد به برنامهريزي براي توليد، عرضه و صادرات محصولاتمان بپردازيم، اما متاسفانه رفتارهايي ديده ميشود که جز دلسردي براي توليدکننده چيز ديگري باقي نميگذارد. به عنوان مثال بازار داخلي امروز سرشار از کالاهايي شده که به صورت قاچاق سازمانيافته وارد کشور ميشوند. گمان نکنيد اين کالاها را چند کولبر، شبانه و با اسحله وارد کشور کردهاند. اين کالاها در روز روشن از مبادي رسمي، وارد کشور شده و متاسفانه مسئولان يا توان مقابله با آن را ندارند يا اينکه خدايي نکرده خود در سود حاصل از اين تجارت شريک هستند. در غير اين صورت دليلي ندارد اين همه کالاي قاچاق در بازارهاي کشور وجود داشته باشد و هيچکدام از دستگاههاي نظارتي هم اقداميکوبنده براي پايان دادن به اين نوع تجارت که ضربات جبرانناپذيري به توليد داخلي زده، انجام ندهند.
طعم تلخ قاچاق
امروز در حاليکه ما بهترين چرخ خياطي دنيا را به توليد ميرسانيم و در مطرحترين بازارهاي خارجي عرضه ميکنيم، ميبينيم که در بازار، انبوهي از برندهاي مختلف چرخ خياطي وجود دارند که به اسم چرخ خياطي صنعتي با تعرفه بسيار پايين وارد کشور شدهاند. قاچاق فقط اين نيست که شما کالايي را مخفيانه وارد کشور کنيد، بلکه دور زدن و سوءاستفاده از قانون براي ورود برخي کالاها نيز قاچاق محسوب ميشود.
سوال اينجاست که در چنين شرايطي سياستگذار چه اقدامي بايد انجام دهد و با توجه به اينکه تيم اقتصادي دولت را افرادي صاحبنظر تشکيل ميدهند، چه انتظاراتي از آنها ميتوان داشت؟ به نظرم بهتر است سياستگذار در ابتدا خود را به جاي توليدکننده بگذارد و ببيند او در چه فضايي اقدام به توليد کالاي خود ميکند. يک توليدکننده بنگاه متوسط مجبور است ماهانه حقوق و ماليات صدها کارگر را بهموقع بپردازد، حق بيمه آنان را پرداخت کند، انواع مالياتها از جمله ماليات بر ارزش افزوده را بپردازد، تسهيلات بانکي را با سود بالا دريافت کند و در نهايت کالاي خود را در فضايي عرضه کند که ثبات در اقتصاد و تصميمگيريها وجود ندارد. در چنين شرايطي برخي توليدکنندگان مجبور به حفظ خطوط توليد خود هستند و با توجه به فضاي موجود نه قادر به سرمايهگذاريهاي بيشترند و نه مايلند کسب و کارشان را توسعه دهند. سياستگذاران اقتصادي کشور گاه در برخي تحليلهاي اقتصادي عنوان ميکنند که بازار بايد رقابتي باشد و در بازار رقابتي محصولات عرضه شود. اي کاش اين اتفاق بيفتد، اما پرسش اينجاست که آيا فقط با برداشتن تعرفهها و باز گذاشتن درهاي واردات، بازار رقابتي شکل ميگيرد؟ طبيعتا به دليل برخي سياستگذاريهاي دولتي، توليدکنندگان امروز دچار برخي مشکلات در بازاريابي، فروش و صادرات شدهاند. تا زماني که اصلاحات ساختاري در اقتصاد ايران اتفاق نيفتد، هرگونه اقدامي منجر به تعطيلي کارخانهها و ورود کالا به قيمت بسيار بالا و کيفيت پايين خواهد شد. البته بهتازگي فضايي به وجود آمده که سياستگذاران اقتصادي کشور به دنبال حل مشکلات اساسي اقتصاد ايران هستند. طبيعتا با حل اين مشکلات، همه بخشهاي توليد متنفع خواهند شد.
ما معتقديم اگر سياستگذاريهاي کلان اقتصادي بهدرستي صورت گيرد، همه بخشهاي توليد از آن بهره ميبرند، اما وقتي سياستي اشتباه در کشور به اجرا درآيد، همه مردم ضرر آن را خواهند داد. تعطيل شدن کارخانهها و واحدهاي توليدي در کشور چيزي جز بيکاري و افزايش معضلات اجتماعي را در پي نخواهد داشت. فقر که گسترده شود، ايمان نيز از بين ميرود و برخي براي تامين مايحتاج خود به طور طبيعي از زندگي شرافتمندانه فاصله ميگيرند و به دزدي رو ميآورند. آيا هرگز از خود پرسيدهايد چرا اين همه بزهکاري اجتماعي بالا رفته و کيف قاپي و دزدي رواج پيدا کرده است؟ اين موضوع به اين خاطر است که توان مالي خانوادههاي ايراني کاهش يافته و برخي براي تامين مايحتاج خود مجبورند دست به چنين اقداماتي بزنند. از اينرو بهتر است دولت از سرمايهگذاريهايي که براي توليد در کشور صورت گرفته، حمايت لازم را به عمل آورد، راه صادرات را تسهيل کند و در را به روي کالاهاي قاچاق و واردات غيرضروري ببندد.
بهنام ايران
ما به توليد انواع چرخ خياطي مشغول هستيم که عمده آنها براي تامين نياز خانوار طراحي شده است. با توجه به اينکه محصولات کاچيران از کيفيت بالايي برخوردار است، توانستهايم به بازارهاي اروپايي بهويژه آلمان ورود پيدا کنيم و به عرضه محصولاتمان در آن بازار بپردازيم. با توجه به سختگيريهايي که براي حضور در بازارهاي امريکا وجود دارد، نتوانستهايم راهي به اين بازار بگشاييم، اما اميدواريم با اجرايي شدن برجام بتوانيم چنين اقدامي را انجام دهيم. چون معتقديم محصولي را به توليد ميرسانيم که هم داراي کيفيتي بالاست و هم از قيمت مناسبي برخوردار است.
مشکل اينجاست که در طول اين سالها نتوانستهايم در بازارهاي صادراتي اين محصولات را با برند خودمان عرضه کنيم، چون با توجه به مشکلات تحريم قادر نبودهايم برند خودمان را در اين بازار به اثبات برسانيم و با استفاده از نامهاي معتبر اروپايي محصولات خود را صادر کردهايم. البته عبارت ساخت ايران روي همه محصولات حک شده است، اما به هر حال مردم اروپا بيشتر مايلند از برندهايي استفاده کنند که سالها به آن خو گرفته و اعتمادشان را جلب کردهاند. از اين رو ما سعي کردهايم محصول باکيفيت خود را با برندهايي که آنان ميخواهند عرضه کنيم که البته اين کار در دنياي تجارت اقدامي طبيعي است. شايد اگر تحريمها وجود نداشت و به طور کامل محدوديتهاي بانکي برداشته ميشد، راحتتر به صادرات ميپرداختيم و مجبور نبوديم براي حضور در بازارهاي صادراتي بهاي بيش از حد بپردازيم.
نوستالژي مردم اروپا
براي مردم اروپا اين کالا سرشار از نوستالژي است. ضمن آنکه به دليل بالا بودن هزينه خياطيها، براي خانوادههاي اروپايي باصرفهتر است که اين کالا را در خانه خود داشته باشند و برخي از دوخت و دوزها را در خانه انجام دهند. عمده صادرات ما به آلمان است و توانستهايم بازار مناسبي در اين کشور داشته باشيم. در آلمان حداقل يک شبکه به طور شبانهروزي آموزش خياطي به مردم ارائه ميدهد تا زنان و مردان بتوانند در کنار ساير کارهاي خود با استفاده از همين چرخ خياطيهاي خانگي به دوخت و دوز انواع البسه و تزئينات روي آورند. بنابراين نوع استفادهاي که اين کالا در اروپا دارد، متنوع است و خانوادهها به دنبال خريد اين محصول هستند. در ايران با توجه به ارزان بودن خدمات دوخت و دوز، شايد برخي از خانوادهها مايل نباشند چنين کالايي را در خانه خود نگه دارند، اما اگر به هر دليلي دستمزد خياطان بالا رود يا دسترسي به آنان کم شود، طبيعتا به سمت خريد چرخ خياطي روي خواهند آورد.
منبع: مجله دانش بنیان
ارسال به دوستان